کورش هخامنشي

بیست آذرماه سالروز تصويب اعلاميه جهاني حقوق بشر (سال 1948 ميلادي ) و به همين مناسبت، روز جهاني حقوق بشر است . سالروز تصويب اعلاميه اي که ماده بيست وهفتم آن به اين شرح است: " هر کس حق دارد آزادانه در زندگي فرهنگي اجتماعي شرکت کند، از فنون و هنرها متمتع گردد و از پيشرفت علمي و فوايد آن سهيم باشد . هر کس حق دارد از حمايت منابع معنوي و مادي آثار علمي، فرهنگي يا هنري خود برخوردار شود. " مشهورترين بخش منشور کورش هخامنشي منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهارگوشه ي جهان. پسر کمبوجيه، شاه بزرگ ... نوه ي کورش، شاه بزرگ ... نبيره ي چيش پيش، شاه بزرگ ... . آنگاه که بدون جنگ و پيكار وارد بابل شدم، همه ي مردم گام هاي مرا با شادماني پذيرفتند . در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهرياري نشستم، مردوك خداي بزرگ دل هاي پاك مردم بابل را متوجه من کرد... زيرا من او را ارجمند و گرامي داشتم. ارتش بزرگ من به آرامي وارد بابل شد . نگذاشتم رنج و آزاري به مردم اين شهر و اين سرزمين وارد آيد. وضع داخلي بابل و جايگاه هاي مقدسش قلب مرا تكان داد ... من براي صلح کوشيدم. من برده برداري را برانداختم، به بدبختي هاي آنان پايان بخشيدم. فرمان دادم که همه ي مردم در پرستش خداي خود آزاد باشند و آنان را نيازارند . فرمان دادم که هيچكس اهالي شهر را از هستي ساقط نكند. مردوك خداي بزرگ از کردار من خشنود شد و برکت و مهرباني اش را ارزاني داشت . ما همگي شادمانه و در صلح و آشتي مقام بلندش را ستوديم... من همه ي شهرهايي را که ويران شده بود از نو ساختم . فرمان دادم تمام نيايشگاههايي را که بسته شده بود، بگشايند. همه خدايان اين نيايشگاه ها را به جاهاي خود بازگرداندم. همه ي مردماني را که پراکنده و آواره شده بودند، به جايگاه هاي خود برگرداندم و خانه هاي ويران آنان راآبادکردم. همچنين پيكره خدايان سومر و اکد را که نبونيد بدون واهمه از خداي بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودي مردوك خداي بزرگ و به شادي و خرمي به نيايشگاه هاي خودشان بازگراندم، باشد که دل ها شاد گردد. بشود که خداياني که آنان را به جايگاه هاي مقدس نخستين شان بازگرداندم، هر روز در پيشگاه خداي بزرگ برايم زندگاني بلند خواستار باشند... من براي همه ي مردم جامعه اي آرام مهيا ساختم و صلح و آرامش را به تمامي مردم اعطا کردم. متن کامل منشور کورش هخامنشي ... .1 2. ... همه جهان. 3. ... .مرد ناشايستي (بنام نبونيد) به فرمانروايي آشورش رسيده بود. 4. ... .او آيين هاي آهن را از ميان برد و چيزهاي ساختگي به جاي آن گذاشت. و ديگر شهرها Ur براي شهر اور Esagila 5. معبدي به تقليد از نيايشگاه ازگيلا ساخت. 6. او کار ناشايست قرباني کردن را رواج داد که پيش از آن نبود... هر روز کارهايي ناپسند مي کرد، خشونت و بدکرداري. 7. او کارهاي ... روزمره را دشوار ساخت، او با مقررات نامناسب در زندگي مردم Marduk دخالت مي کرد، اندوه و غم را در شهرها پراکند . او از پرستش مردوك خداي بزرگ روي برگرداند. 8. او مردم را به سختي معاش دچار کرد، هر روز به شيوه اي ساکنان شهر را آزار مي داد، او با کارهاي خشن خود مردم را نابود مي کرد... همه مردم را. خداي بزرگ (= مردوك) ناراحت شد ... ديگر Enlil 9. از ناله و دادخواهي مردم، انليل ايزدان آن سرزمين را ترك کرده بودند (منظور آباداني و فراواني و آرامش). 10 . مردم از خداي بزرگ مي خواستند تا به وضع همه باشندگان روي زمين که زندگي و کاشانه اشان رو به ويراني مي رفت، توجه کند . مردوك خداي بزرگ اراده کرد تا ايزدان به بابل بازگردند. مانند مردگان شده بودند . مردوك به Akad و اکد Sumer 11 . ساکنان سرزمين سومر سوي آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد. 12 . مردوك به دنبال فرمانروايي دادگر در سراسر همه آشورها به جست وجو پرداخت، به جست وجوي شاهي خوب که او را ياري دهد . آنگاه او نام کورش پادشاه آنشان را برخواند، از او به نام پادشاه جهان ياد کرد. Anshan و همه مردمان ماد را به فرمانبرداري کورش دراورد . Guti 13 . او تمام سرزمين گوتي کورش با هر سياه سر (منظور همه انسان ها) دادگرانه رفتار کرد. 14 . کورش با راستي و عدالت آشور را اداره مي کرد . مردوك خداي بزرگ با شادي از کردار نيك و انديشه نيك اين پشتيبان مردم خرسند بود. 15 . بنابر اين او کورش را بر انگيخت تا راه ب ابل را در پيش گيرد، در حالي که خودش همچون ياوري راستين دوشادوش او گام بر مي داشت. 16 . لشكر پرشمار او که همچون آب رودخانه شمارش ناپذير بود، آراسته به انواع جنگ افزارها در آنار او ره مي سپردند. 17 . مردوك مقدر آرد تا کورش بدون جنگ و خونريزي به شهر بابل وارد شود . او بابل را از هر بلايي ايمن داشت. او نبونيدشاه را به دست کورش سپرد. 18 . مردم بابل، سراسر سرزمين سومر و اکد و همه فرمانروايان محلي فرمان کورش را پذيرفتند. از پادشاهي او شادمان شدند و با چهره هاي درخشان او را بوسيدند. 19 . مردم سروري را شادباش گفتند که به ياري او از چ نگال مرگ و غم رهايي يافتند و به زندگي بازگشتند. همه ايزدان او را ستودند و نامش را گرامي داشتند. 20 . منم کورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهارگوشه جهان. 21 . پسر کمبوجيه، شاه بزرگ، شاه آنشان، نوه کورش، شاه بزرگ، شاه آنشان، نبيره چيش پيش، شاه بزرگ، شاه آنشان. Nabu خدا) و نبو Bel) 22 . از دودماني که هميشه شاه بوده اند و فرمانروايي اش را بل گرامي مي دارند و با خرسندي قلبي پادشاهي او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پيكار وارد بابل شدم؛ 23 . همه مردم گام هاي مرا با شادماني پذيرفتند . در بارگ اه پادشاهان بابل بر تخت شهرياري نشستم . مردوك دل هاي پاك مردم بابل را متوجه من کرد ، زيرا من او را ارجمند و گرامي داشتم. 24 . ارتش بزرگ من به آرامي وارد بابل شد . نگذاشتم رنج و آزاري به مردم اين شهر و اين سرزمين وارد آيد. 25 . وضع داخلي بابل و جايگاه هاي مقدسش قلب مرا تكان داد ... من براي صلح کوشيدم . نبونيد مردم درمانده بابل را به بردگي کشيده بود، کاري که در خور شان نبود. 26 . من برده داري را برانداختم، به بدبختي هاي آنان پايان بخشيدم . فرمان دادم که همه مردم در پرستش خداي خود آزاد باشند و آنان را نيازارند، فرمان داد م که هيچ کس اهالي شهر را از هستي ساقط نكند، مردوك از کردار نيك من خشنود شد. 27 . او بر من، کورش، که ستايشگر او هستم و بر آمبوجيه پسر من و همچنين بر همه سپاهيان من ، 28 . برکت و مهرباني اش را ارزاني داشت . ما همگي شادمانه و در صلح و آشتي مقام بلندش را ستوديم. به فرمان مردوك همه شاهان براورنگ پادشاهي نشسته اند. 29 . همه پادشاهان سرزمين ه اي جهان، از درياي بالا تا درياي پايين (درياي مديترانه تا ، Amuri خليج فارس )، همه مردم سرزمين هاي دور دست، همه پادشاهان کموري همه چادرنشينان. 30مرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از ... تا آشور و شوش. متورنو ،Zamban زمبان ،Eshnuna اشنونا ،Agadeh 31 . من شهرهاي آگاده سرزمين گوتيان و همچنين شهرهاي آن سوي دجله که ويران ، Der دير ، Meturnu شده بود را از نو ساختم 32 . فرمان دادم تمام نيايشگاه هايي را که بسته شده بود، بگشايند . همه خدايان اين نيايشگاه ها را به جاهاي خود بازگرداندم . همه مردماني را که پراکنده و اواره شده بودند به جايگاه هاي خود برگرداندم، خانه هاي ويران آنان را آباد کردم. 33 . همچنين پيكره خدايان سومر و اکد را که نبونيد بدون واهمه از خداي بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودي مردوك به شادي و خرمي، 34 . به نيايشگاه هاي خودشان بازگرداندم، باشد که دل ها شاد گردد . بشود که خداياني که آنان را به جايگاه هاي مقدس نخستين شان بازگرداندم، 35 . هر روز در پيشگاه خداي بزرگ برايم خواستار زندگاني بلند باشند . بشود که سخنان پربرکت و نيكخواهانه برايم بيابند، بشود که آن ان به خداي من مردوك بگويند : کورش شاه، پادشاهي است که تو را گرامي مي دارد و پسرش کمبوجيه. 36 . بي گمان در روزهاي سازندگي، همگي مردم بابل پادشاه را گرامي داشتند و من براي همه مردم جامعه اي آرام مهيا ساختم و صلح و آرامش را به تمامي مردم اعطا کردم. . ... .37 38 . ... .باروي بزرگ شهر بابل را استوار گردانيدم... 39 . ... .ديوار آجري خندق شهر را، 40 . که هيچيك از شاهان پيشين با بردگان به بيگاري گرفته شده به پايان نرسانيده بودند ، 41 . ... به سرانجام رسانيدم. 42 . دروازه هايي بزرگ براي آنها گذاشتم با درهايي از چوب سدر و روکشي از مفرغ... . ... .43 . ... .44 45 . ... .براي هميشه.